گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ هردوت
جلد سوم
پولیكرات «1» فرمانروای ساموس «2»





39- در همان موقع كه كبوجیه سرگرم لشكركشی به مصر بود اهالی لاكدمون «3» نیز بجنگ با ساموس و پولیكرات مشغول بودند. پولیكرات فرزند اآكس «4» بود كه با قیام مسلح بر
______________________________
(1)- پولیكرات)Polycrate( فرمانروای جزیره ساموس، در سال 532 قبل از میلاد بكمك برادران خود بحكومت رسید و پس از آنكه بنیان حكومتش مستحكم شد یكی از برادران خود را كشت و دیگری را بزندان افكند. در مدتی كوتاه بر شهرت و قدرت خود افزود و تدریجا جزایر مجاور ساموس را تسخیر كرد و با آمازیس پادشاه مصر متحد شد.
طولی نكشید كه از اتحاد با او دست كشید و با كبوجیه پادشاه پارس متحد شد و در لشكركشی به مصر چهل كشتی در اختیار او گذارد. این فرمانروای خوشبخت كه مدتی بی‌همتا بر جزایر یونان باستان حكومت كرد سرانجامی شوم و رقت‌بار داشت. در جستجوی مال و ثروت فریب اورئیت)Oroites( حاكم پارسی‌سار. را خورد و برای ملاقات او بی‌سلاح از جزیره خارج شد. ولی اوروئیت او را اسیر كرد و بطرز فجیعی كشت. قتل او مصادف بود با شروع سلطنت داریوش در پارس (521 قبل از میلاد). پولیكرات با وجود استبداد رای از مشوقین علم و ادب بود و مدتها آناكرئون)Anacreon( شاعر سرگردان یونان را در دربار خود جای داد.
وی یكی از شخصیت‌های معروف تاریخ یونان باستان است و مدتها نام او بر سر زبانها بود. هردوت شرح مبسوطی درباره او دارد (بند 39 و بعد بند 60 این كتاب).
(2)- ساموس)Samos( از جزایر دریای اژه در ساحل آسیای صغیر در نزدیكی برجستگی معروف میكال)Mycale( كه امروز سامو)Samo( نام دارد. این جزیز كوهستانی و سواحل آن مضرس است و در جهت شرق و غرب قرار دارد. طول آن 46 و عرض آن 20 كیلومتر است. ساموس در تاریخ باستان معروفیتی خاص دارد و شهرت آن بخصوص مدیون پولیكرات حاكم مستبد آنست كه بحكومت جمهوری آن خاتمه داد و این جزیره را بصورت یكی از دول مقتدر یونان باستان درآورد. پس از مرگ پولیكرات ساموس مدتها تحت الحمایه پارس‌ها بود و در سال 449 قبل از میلاد یونان از تمام حقوق خود بر آن چشم پوشید و رسما ضمیمه امپراتوری پارس شد. حكیم معروف فیثاغورث از این جزیره برخاسته.
(3)- لاكدمون)Lacedemon( یا لاكدمونی)Lacedemonie( نام دیگر سپارت است كه مردمان آن در دنیای باستان در جنگ و ستیز استعدادی خاص داشتند.
(4)-Aiakes
ص: 143
ساموس دست یافت «1» و در آغاز كار این جمهوری را به سه قسمت كرد و برادران خود پانتاگنوت «2» و سیلوسون «3» را حكومت داد و سپس اولی را كشت و سیلوسون را كه جوانتر بود تبعید كرد و سلطه خود را بر سراسر جزیره گسترد. و پس از استقرار قدرت خود با آمازیس پادشاه مصر قرار داد دوستی منعقد كرد و متقابلا برای هم هدایائی فرستادند «4». در مدتی كوتاه قدرت پولیكرات افزایش یافت و در سراسر یونی «5» و دیگر نقاط یونان معروف شد. هرجا كه سپاه او قدم میگذارد همه چیز در برابر توفیق او تسلیم میشد. وی صد كشتی جنگی پنجاه‌پاروئی و هزار تیرانداز داشت و ویرانی و جنگ را بهمه جا سرایت داد و رعایت هیچكس را نكرد، زیرا مدعی بود كه حتی نسبت بدوست با پیروزی و موفقیت بهتر میتواند خیر خود را برساند.
تعدادی از جزایر و بسیاری از شهرهای قاره بدست او افتاد. بخصوص سربازان لبوس «6» را كه دسته‌جمعی برای كمك به اهالی ملط «7» شتافته بودند اسیر كرد و همین اسیران درحالیكه
______________________________
(1)- در یكی از جشن‌های ملی كه بافتخار یكی از خدایان در ساموس برپا شده بود و مردم شهر سلاح بدست بسوی معبد میرفتند پولیكرات مقدار زیادی اسلحه بین پیروان خود تقسیم كرد و فرماندهی آنها را به برادران خود سپرد. همینكه حركت دسته‌جمعی مردم بپایان رسید اهالی ساموس در برابر معبد اسلحه‌های خود را بر زمین گذاردند تا باحترام خدا دست بر سینه گذارند. طرفداران پولیكرات از این لحظه استفاده كردند و بسوی اسلحه‌ها هجوم بردند و مخالفین خود را كشتند و حكومت جزیره را قبضه كردند.
(2)-Pantagnote
(3)-Syloson- درباره سرنوشت این برادر رجوع شود به قسمت‌های بعد این كتاب
(4)- رجوع شود به تاریخ هردوت- كتاب دوم بند 182- اهالی ساموس معبدی در شهر نوكراتیس داشتند (كتاب دوم بند 178).
(5)-)Ionie( در این‌باره رجوع شود به یادداشت دو بند 11 همین كتاب.
(6)- لبوس)Lesbos( از جزایر بزرگ یونان باستان در بیست كیلومتری ساحل آسیای صغیر كه امروز میتی‌لینی)Mitilini( نامیده میشود. طول آن 60 و عرض آن نیز 60 كیلومتر است. شهرهای معروف آن در عهد عتیق میتی‌لن)Mytilene( و پیرا)Pyrrha( بوده است. این جزیره مدتها مسكن مهاجرین یونانی بود، در زمان كوروش بتصرف پارسها درآمد و در زمان داریوش بر ضد پارسها شورید ولی طولی نكشید كه شورش سركوب شد.
(7)- ملط یا میلت)Milet( از شهرهای معروف یونی باستان در ساحل غربی آسیای صغیر در پانزده كیلومتری مصب رود مآندر. شهرت این شهر از زمانی شروع شد كه عناصر یونی در آن اقامت گزیدند. در زمان كوروش بتصرف پارسها درآمد و مدتی بعد اهالی آن شورش كردند ولی مجددا مطیع پارسها شدند. طالس ریاضی‌دان معروف باستان از این شهر است.
ص: 144
بزنجیر كشیده شده بودند تمام خندقی را كه گرد حصارهای ساموس وجود دارد حفر كردند.
40- موفقیت‌های حیرت‌آور پولیكرات بر آمازیس پوشیده نبود و این امر موجب ناراحتی خاطر او شد. چون موفقیت‌های پولیكرات همچنان رو بافزایش بود آمازیس نامه‌ای برای او به ساموس فرستاد و بوی چنین اندرز داد: «چنین است آنچه آمازیس به پولیكرات میگوید: شنیدن خبر موفقیت‌های متحد و دوست برای من خوش‌آیند است. با این حال، كامیابی فراوان تو بر من گوارا نیست زیرا من خدایان را حسود میدانم و برای خود و كسانی كه بر من گرامی هستند بجای سعادت مستمر مخلوطی از موفقیت و ناكامی طلب میكنم و آرزو میكنم كه زندگی این‌چنین با كامیابی‌های پراكنده بپایان رسد. زیرا من هرگز نشنیده‌ام كه مردی در مدتی طویل از سعادت برخوردار باشد و در همان حال كه همه چیز پیوسته بحال او مساعد بوده است عاقبت ناگواری در انتظار نبوده باشد. تو اگر در این‌باره بمن اعتماد داری در برابر موفقیت‌های خود چنین كن كه میگویم: فكر كن كه چه چیز در نظر تو باارزش‌ترین چیزها است بطوریكه از دست دادن آن میتواند ترا دچار اندوهی عمیق كند. این چیز را از خود دور كن بقسمی كه هرگز بر مردمان آشكار نشود. و اگر پس از آن نیز باز همای سعادت ترا با عطایای خود ناراحت كرد و این عطایا را با ناكامی‌ها نیامیخت مراقب باش كه آنرا بترتیبی كه بتو یادآوری كردم چاره كنی.»
41- وقتی پولیكرات این جملات را قرائت كرد دانست كه اندرز آمازیس عاقلانه است و كوشید چیزی را كه اگر از خزانیش ربوده شود موجب عمیق‌ترین حسرت‌ها برای او خواهد شد بیابد. پس از اندیشه و تفكر مهری را كه بصورت حلقه انگشتری با نگینی از زمرد بانگشت داشت و كار تئودور «1» از اهل ساموس فرزند تلكلس «2» بود انتخاب كرد.
پس از آنكه مصمم شد آنرا فدا كند برای اجرای مقصود امر كرد یكی از كشتی‌های پنجاه پاروئی را مجهز كردند و خود در آن قرار گرفت و سپس امر كرد بداخل دریا برانند و همینكه بفاصله‌ای از جزیره رسید انگشتر را از دست بیرون آورد و در مقابل
______________________________
(1)- تئودور)Theodore( از اهل ساموس از هنرمندان معروف دنیای باستان است كه اختراع گونیا و قفل و كلید را باو نسبت میدهند.
(2)-Telecles
ص: 145
چشمان كسانی كه در كشتی حاضر بودند بدریا افكند. سپس از آن محل دور شد و وقتی به خانه بازگشت از اندوه خود لذت برد.
42- اتفاقا چهار یا پنج هفته پس از این واقعه ماهیگیری كه ماهی زیبا و بزرگی شكار كرده بود بفكر افتاد كه آنرا به پولیكرات هدیه كند. پس آن ماهی را به قصر آورد و اظهار كرد كه میخواهد بحضور پولیكرات رود. وقتی بحضور پولیكرات رسید ماهی را باو تقدیم كرد و چنین گفت: ای پادشاه، این صید از آن منست. با اینكه از حاصل كار خود زندگی میكنم این ماهی را زیباتر از آن یافتم كه در بازار بفروش رسانم؛ تصور میكنم این طعام فقط در خور پادشاهی مقتدر مانند تو باشد و باینجهت آنرا بنزد تو آوردم و بتو تقدیم میكنم. پولیكرات كه این سخنان او را خوش آمده بود پاسخ داد از تو بسیار سپاسگزارم و هدیه تو را می‌پسندم؛ طرز تقدیم آن ارزش آنرا دو چندان كرده است. اكنون من ترا بخوان خود دعوت میكنم «1». ماهیگیر شاد و مفتخر به خانه بازگشت. خدمتگزاران به پاره كردن ماهی مشغول شدند و اتفاقا انگشتر پولیكرات را در شكم آن یافتند. همینكه آنرا دیدند برگرفتند و شادی‌كنان بحضور ارباب خود شتافتند و انگشتر را باو تقدیم كردند و چگونگی یافتن آنرا شرح دادند. پولیكرات دست خدایان را در این واقعه دخیل دانست.
پس بیدرنگ كاری را كه خود كرده بود و نتیجه‌ای را كه از آن حاصل شده بود بر روی طوماری از كاغذ پوست نگاشت و رسولی را مأمور كرد كه این نامه را به مصر رساند.
43- وقتی آمازیس پیام پولیكرات را خواند دانست كه از قدرت یك انسان خارج است كه انسانی دیگر را از سرنوشت و تقدیری كه برایش تعیین شده نجات دهد.
______________________________
(1) شركت در ضیافت حكام مستبد قرن شش قبل از میلاد شهرها و جزایر یونان باستان بآسانی میسر نبوده و این طرز بیان موضوع بی‌تردید حكایت از افسانه‌پردازی هردوت دارد.
ص: 146
و دانست كه پولیكرات عاقبت خوبی در پیش ندارد زیرا بدرجه‌ای خوشبخت است كه حتی چیزی را كه میخواهد از دست بدهد باز مییابد. پس فرستاده‌ای به ساموس گسیل داشت تا قرارداد دوستی دوجانبه را لغو كند. وی چنین كرد تا اگر مصیبت بزرگ و وخیمی بر پولیكرات وارد شود، آنچنان‌كه درباره یك دوست پیش میآید متأثر نشود.
44- برضد همین پولیكرات خوشبخت بود كه اهالی لاكدمون دست بجنگ زده بودند. اهالی لاكدمون برای كمك بدسته‌ای از اهالی ساموس كه بعدها شهر سیدونی «1» را در جزیره كرت تأسیس كردند آمده بودند؛ در موقعی كه كبوجیه مشغول تجهیز سپاه برای حمله به مصر بود پولیكرات پنهان از اهالی ساموس رسولی بنزد او فرستاد و از او خواست سفیری به ساموس بفرستد و تعدادی از سپاهیان ساموس را بكمك طلبد. كبوجیه از وصول این پیام خوشحال شد و كس بنزد پولیكرات فرستاد و تقاضا كرد بحریه او در لشكركشی به مصر مشاركت كند. پولیكرات این فرصت را غنیمت شمرد و تعدادی از اهالی شهر را كه حدس میزد نسبت باو احساسات خصمانه دارند برگزید و با چهل كشتی جنگی «2» روانه كرد و به كبوجیه سفارش كرد كه هرگز آنها را مرخص نكند.
45- برخی عقیده دارند كه این دسته از اهالی ساموس كه پولیكرات به مصر فرستاده بود بساحل مصر نرسیدند و همینكه به كارپاتوس «3» رسیدند متوجه وضع خود شدند
______________________________
(1)- سیدونی)Sydonie( از شهرهای جزیره كرت در عهد عتیق كه امروز كانسه)Cance( نام دارد.
(2)- مقصود كشتی‌های جنگی مخصوص دنیای باستان است كه به كشتی‌های سه ردیف پارودار)trireme( معروف‌اند. وجه تسمیه این نام آنست كه در این كشتی‌ها سه ردیف پاروكش قرار داشتند و بهمین جهت سرعت آنها از كشتی‌های دیگر بیشتر و كار آنها تعقیب و بچنگ آوردن كشتی‌های دیگری بود كه معمولا دو ردیف پاروكش داشتند و طبعا سرعت آنها كمتر بود.
(3)- كارپاتوس)Carpathos Karpathos( از جزایر یونان باستان در جنوب غربی رودس)Rhodes(
ص: 147
و تصمیم گرفتند از ادامه بحرپیمائی خودداری كنند بعقیده بعضی دیگر آنها به مصر رسیدند و كسانی به مراقبت آنها مأمور شدند. ولی آنها از مصر گریختند و در موقعی كه به ساموس مراجعت می‌كردند پولیكرات با نیروی دریائی خود به مقابله آنها رفت و با آنها جنگید. تبعیدشدگان تفوق یافتند و در جزیره خود پیاده شدند ولی همینكه به خشكی قدم گذاردند در جنگی دیگر شكست خوردند و بسوی لاكدمون «1» بادبان كشیدند. همچنین گفته شده كه اینها در مراجعت از مصر بر پولیكرات پیروز شدند؛ ولی این عقیده بنظر من صحیح نیست زیرا اگر آنها قوای كافی برای مقابله با فرمانروای جزیره در دست داشتند احتیاجی به تقاضای كمك از اهالی لاكدمون نداشتند؛ بعلاوه هرگز نمیتوان تصور كرد كه مردی با سربازان مزدور و تیراندازان خود و داشتن این قوای نیرومند، از تبعیدیهای ساموس كه تعداد آنها معدود بود شكست بخورد. اما آن دسته از اهالی ساموس كه مطیع پولیكرات بودند چون فرزندان و زنانشان نیز در اختیار او بودند، او آنها را در خزاین سلاح گرد آورده بود تا اگر آنان به شورشیان بپیوندند آنها را با تأسیسات بنادر بدست شعله‌های آتش بسپارد.
46- همینكه این دسته از اهالی تبعیدشده ساموس به سپارت رسیدند خود را به حكام شهر معرفی كردند و برای اثبات حقیقت تقاضای خود نطق مفصلی آغاز كردند.
بار اول حكام شهر بآنها پاسخ دادند كه ابتدای نطق آنها را فراموش كرده‌اند و بقیه آنرا نمی‌فهمند. آنها بار دیگر خود را معرفی كردند و كیسه‌ای را كه همراه داشتند نشان دادند و اضافه كردند كه كیسه از آرد خالی است. بآنها پاسخ داده شد كه كلمه كیسه نیز زائد است ولی تصمیم گرفتند كه بآنها كمك شود «2»
______________________________
(1)-Lacedemone- رجوع شود به یادداشت شماره 3 بند 39 همین كتاب
(2)- اشاره هردوت بیكی از خصوصیات اخلاقی اهالی لاكدمون است كه در بیان مطالب
ص: 148
47- پس اهالی لاكومون به تهیه مقدمات كار پرداختند و بجنگ ساموس رفتند.
اهالی ساموس عقیده دارند كه آنها با این عمل دینی را كه بگردن داشتند ادا كردند زیرا در جنگی كه در گذشته آنها با اهالی مسن «1» در پیش داشتند اهالی ساموس كشتی‌های خود را در اختیار آنها گذارده بودند. ولی اهالی لاكدمون مدعی هستند كه با عزیمت به این جنگ كمتر قصد كمك به اهالی ساموس را داشته‌اند و قصد آنها بیشتر این بوده كه ربودن خمره‌ای «2» را كه برای كرزوس فرستاده بودند «3» و زرهی را كه آمازیس پادشاه مصر بآنها هدیه كرده بود انتقام كشند زیرا راهزنان ساموس یكسال قبل از دزدیدن خمره این زره را نیز ربوده بودند. این زره از كتان بود و تعداد زیادی تصاویر حیوانات و تزییناتی از طلا و پنبه در تار و پود آن بافته شده بود. آنچه در این زره بدیع جلوه میكرد بندهای آن بود كه هریك از آنها با تمام باریكی خود از سیصد و شصت نخ كه تمام آنها بچشم دیده میشد بافته شده بود. زرهی كه آمازیس به معبد آتنا «4» در لیندوس «5» هدیه كرد نیز چنین بود. «6»
______________________________
كوتاه سخن و از اطاله بیان عاجز بوده‌اند. نام سرزمین لاكونی كه محل اقامت این مردمان بوده بعدها ریشه لغوی اصطلاحی شد كه ایجاز و اختصار را میرساند و امروز «لاكونیك» گفته میشود.
(1)- مسن‌¬Messenes شهر مستحكم یونان باستان است در جنوب شبه‌جزیره پلوپونز كه در جنگ با اسپارتی‌ها ویران شد. ویرانه‌های این شهر و حصار مستحكم آن هنوز در محل باقی است.
(2)- هردوت- كتاب اول- بند اول
(3)- هردوت- كتاب اول- بند 70
(4)- آتنا¬Athena یا آتنه‌¬Athenee خداوند فكر و اندیشه در یونان باستان.
(5)- لیندوس‌¬Lindos از شهرهای یونان باستان در ساحل جنوب شرقی جزیره رودس‌¬Rhodes كه معبد بزرگی برای آتنا خداوند فكر و اندیشه در آن بنا شده بود.
(6)- كتاب دوم هردوت- بند 182
ص: 149
48- اهالی كورنت «1» باین لشكركشی كه برضد ساموس بود ملحق شدند و با شوق فراوان در آن مشاركت كردند زیرا آنها نیز در حدود دو سال قبل از وقوع این جنگ (و نه در موقعی كه اهالی ساموس خمره را دزدیده بودند «2») مورد تعرض آنان قرار گرفته بودند. پریاندر «3» فرزند كیپسلوس «4» سیصد تن از فرزندان خانواده‌های بزرگ كورسیر «5» را نزد آلیات «6» به سارد «7» فرستاده بود تا آنها را مجازات كند. چون كورنتی‌هائی كه این اطفال را مشایعت میكردند به ساموس رسیدند، اهالی ساموس كه از كار آنها مطلع شده بودند و دانسته بودند كه بچه مقصود آنها را به سارد میبرند به اطفال آموختند كه به معبد آرتمیس «8» پناهنده شوند و سپس اعلام كردند كه نمیتوانند
______________________________
(1)- كورنت)Corinthe( از شهرهای آرگوس در یونان باستان در منتهی الیه تنگه‌ای كه خلیج اژین)Egine( و لپانت)Lepante( را از هم جدا می‌كند و بهمین نام به تنگه كورنت معروف است. در این شهر معبد باشكوهی برای آرتمیس الهه شكار برپا شده بود.
شهر كورنت مدتها بصورت جمهوری مستقل اداره میشد و غالبا در منازعات آتن و اسپارت بطرفداری از شهر اخیر شركت میكرد.
(2)- واقعه ربودن خمره كمی قبل از سقوط سارد اتفاق افتاده بود.
(3)- پریاندر)Periandre( - حكمران مستبد كورنت كه از سال 625 تا 585 قبل از میلاد در این جمهوری كوچك حكومت كرد. پریاندر دشمن اشراف و طرفدار تجارت و علوم و ادبیات و هنر بود. در زمان او كورسیر)Corcyre( كه امروز كرفو نام دارد ضمیمه كورنت شد. معروف است كه پریاندر زن خود را بقتل رسانید و چون از این حیث پیوسته مورد سرزنش فرزند خود لیكوفورن)Licophorn( قرار گرفته بود وی را تبعید كرد.
پریاندر یكی از هفت تن عقلای معروف یونان باستان است.
(4)- كیپ سلوس)Kypselos( یا سیپ‌سلوس)Cypselus( حكمران مستبد كورنت و پدر پریاندر كه در قرن هفت قبل از میلاد میزیست. تاریخ زندگی این شخص از روی افسانه‌هائی شناخته شده كه هردوت باو نسبت داده است. كیپ‌سلوس خود را مدافع مردم طبقه سوم و دشمن اشراف نشان داد. پس از او فرزندش پریاندر كه از هرحیث با پدر شباهت داشت جانشین او شد.
(5)- كورسیر)Corcyre( از بزرگترین جزایر یونان باستان كه امروز كرفو)Corfou( نام دارد. این جزیره در نزدیكی ساحل آلبانی قرار دارد و سلسله جبال مرتفعی آنرا بدو قسمت تقسیم میكند. در سال 700 قبل از میلاد برای اولین بار دسته‌ای از مهاجرین كورنت در این سرزمین سكونت گزیدند و باین جهت جزیره مدتها تابع كورنت بود. اما بزودی قدرت گرفت و نیروی دریائی نیرومندی تأسیس كرد. ولی این نیرو چندان دوام نیاورد و در جنگهای پلوپونز از بین رفت.
(6)- آلیات)Alyathe( پادشاه معروف لیدی از خاندان هراكلس كه از 761 تا 747 قبل از میلاد در لیدی سلطنت كرد. جانشین او كرزوس پادشاه معروف و افسانه‌ایست كه در جنگ با كوروش پادشاه پارس شكست خورد و اسیر شد.
(7)- سارد)Sardes( پایتخت كشور باستانی لیدی در مركز غربی آسیای صغیر در زمان كرزوس شهرت افسانه‌ای یافت و شاهد رونق و سعادت خاص گردید.
(8)- آرتمیس)Artemis( یا دیان)Diane( الهه شكار در یونان باستان كه در سراسر جزایر و نقاطی كه عناصر یونانی سكونت داشتند مورد پرستش بود. در دلوس)Delos( و افز)Ephese( دو معبد بزرگ بنام او برپا شده بود كه بنای معبد دوم آن 220 سال بطول انجامیده بود. این خدا را بصورت مردی كه هلالی برپیشانی و كمان و خنجری در دست دارد مجسم میكنند. در مصر او را بنام‌Isisو در فریجیه بنام سی‌بل)Cybele( ستایش میكردند.
ص: 150
شاهد بیرون كشیدن این پناهندگان از معبد باشند. اما چون كورنتی‌ها با فرستادن آذوقه برای اطفال مخالفت كردند، اهالی ساموس مراسم مذهبی ترتیب دادند كه هنوز با همان عادات و سنن بین آنها مرسوم است. وقتی شب فرا رسید در تمام مدتی كه این اطفال از الهه مدد میطلبیدند دسته‌ای از آوازه‌خوانان دختر و پسر را در معبد قرار دادند و قرار بر این بود كه ایندسته شیرینی‌هائی از ذرت و عسل برای الهه ببرند تا اطفال كورسیر بتوانند این شیرینی‌ها را بربایند و با آن سد جوع كنند. این مراسم آنقدر طول كشید تا كورنتی‌هائی كه همراه اطفال بودند آنها را گذاردند و رفتند. پس از آن اهالی ساموس این اطفال را به كورسیر مراجعت دادند.
ص: 151
49- حقیقت آنست كه اگر پس از مرگ پریاندر حسن روابط بین كورنتی‌ها و اهالی كورسیر برقرار میشد كورنتی‌ها بصرف این دلیل حاضر به شركت در لشكركشی برضد ساموس نمیشدند. ولی در عمل از زمانی كه مهاجرنشین جزیره تشكیل شد اینها (علی‌رغم خویشاوندی خود) با یكدیگر خصومت داشتند. و باین دلیل بود كه كورنتی‌ها كینه اهالی ساموس را بدل گرفته بودند.
50- اینكه پریاندر این اطفال را از خانواده‌های بزرگ كورسیر برگزید و برای مجازات به سارد فرستاد علت آن انتقام كشیدن از اهالی كورسیر بود زیرا اهالی كورسیر قبلا بیجهت نسبت باو خطاهائی مرتكب شده بودند. پس از آنكه پریاندر زن خود ملیسا «1» را بقتل رسانید دچار مصیبت دیگری شد كه آثار مصیبت اول را دو چندان كرد. وی از ملیسا دو پسر داشت كه یكی هفده ساله و دیگری هیجده ساله بود.
جد مادری این دو پسر كه پروكلس «2» و فرمانروای اپیدور «3» بود آنها را بنزد خود برد و محبتی زیاد بآنها كرد. این محبت نسبت بفرزندان دخترش طبیعی بود. در روز مراجعت آنها را مشایعت كرد و بآنها گفت، «فرزندان من آیا میدانید چه كسی مادر شما را كشته است؟» فرزندار شد باین سخن توجه نكرد ولی فرزند كوچكتر كه لیكوفورن «4» نام
______________________________
(1)- ملیسا)Melissa( زوجه پریاندر و دختر پادشاه اپیدور كه بامر پریاندر بقتل رسید و قتل او موجب بروز اختلاف در خانواده پریاندر و پیدایش افسانه‌هائی گردید كه در باره فرزند كوچك او لیكوفورن بر سر زبانها افتاد و هردوت قسمتی از آنرا در همین بند و بعد نقل میكند.
(2)- پروكلس)Procles( پادشاه آرگوس و فرمانروای اپیدور
(3)- اپیدور)Epidaure( از شهرهای یونان باستان در ایالت آرگوس
(4)- لیكوفورن)Lycophorn( فرزند كوچك پریاندر پادشاه اپیدور كه بعلت رفتاری كه پس از قتل مادر با پدر در پیش گرفت از شخصیت‌های افسانه‌ای تاریخ باستان گردید.
هردوت در این بند و بعد قسمتی از افسانه‌های او را نقل كرده است.
ص: 152
داشت از این سخن دچار اندوه شد و وقتی به كورنت رسید چون پدر خود را قاتل مادر میدانست با او سخن نگفت و به گفته‌های او جوابی نداد و در برابر سؤال‌های او سكوت اختیار كرد. سرانجام پریاندر خشمگین شد و او را از كاخ خود براند.
51- پس از آنكه این عمل را انجام داد درباره آنچه پدر بزرگ بآنها گفته بود از فرزند بزرگتر سئوال كرد. آن پسر پذیرائی را كه از او شده بود نقل كرد ولی جمله‌ای را كه پروكلس در موقع عزیمت بر زبان جاری كرده بود چون بدان توجهی نكرده بود بخاطر نیاورد. با اینحال پریاندر كه باور نمیكرد پروكلس چیزی بآنها تلقین نكرده باشد از او سؤال بسیار كرد. سرانجام آن فرزند گفته پدر را بخاطر آورد و نقل كرد. پریاندر موضوع را دریافت و چون تصمیم گرفت كه كمترین ضعفی نشان ندهد بكسانی كه فرزند رانده شده او را بخانه خود پناه داده بودند پیغام داد كه وی را بخانه خود راه ندهند. از آن پس همینكه این جوان از خانه‌ای رانده میشد و بخانه‌ای دیگر میرفت از آنجا هم رانده میشد زیرا پریاندر صاحبخانه را تهدید میكرد و امر صریح میداد كه وی را بخانه خود راه ندهد. ولی با اینكه او را از همه‌جا رانده بودند غالبا هربار در خانه یكی از دوستان راه مییافت و با اینكه از قبول او برخود میلرزیدند چون فرزند پریاندر بود او را میپذیرفتند.
52- سرانجام پریاندر فرمانی باین مضمون صادر كرد كه هركس این پسر را در خانه خود راه دهد یا با او سخن گوید محكوم به پرداخت جریمه‌ای مذهبی بنفع معبد آپولون «1» خواهد شد. مبلغ جریمه از قبل تعیین شده بود. در برابر این فرمان دیگر هیچكس حاضر نشد نه با او سخن گوید و نه او را نزد خود راه دهد. از طرف دیگر آن جوان خود نیز صلاح ندانست كه در صدد نافرمانی برآید. پس وقت خود را
______________________________
(1)- آپولون)Apollon( - فرزند ژوپیتر و لاتون)Laton( برادر آرتمیس و خداوند روشنائی و هنرهای زیبا در یونان باستان.
ص: 153
در زیر سایه‌بان درها میگذرانید و حالش خوب بود. روز چهارم وقتی پریاندر او را در این حال محروم از آب و غذا مشاهده كرد دلش بحال او برحم آمد، خشمش تخفیف یافت و باو نزدیك شد و گفت: فرزند من، آیا بهتر آنست كه وضع كنونی خود را متحمل شوی یا با اطاعت از اوامر پدر قدرت و اختیارات او و تمام اموالی را كه در این لحظه باو تعلق دارد تصاحب كنی؟ تو فرزند منی. تو پادشاه سرزمین كورنت هستی و با اینحال ترجیح میدهی سرگردان و پریشان زندگی كنی و با سرسختی و غضب كسی را كه باید از هركس بیشتر احترام او را رعایت كنی از خود برنجانی.
اگر در خانه ما مصیبتی رویداده كه تو بعلت آن بمن بی‌اعتماد شده‌ای این مصیبت بر خود من نازل شده و من خود بمیزان مسئولیتی كه بعهده دارم از آن رنج میبرم. اما تو خوب آموختی كه تا چه حد محسود شدن از جلب ترحم بهتر است و خشم گرفتن بر پدر و بخصوص پدری كه قدرت دارد بكجا منتهی میشود. اكنون بخانه بازگرد. پریاندر كوشید تا با این بیان فرزند خود را بخانه بازگرداند اما فرزند در پاسخ پدر باین اكتفا كرد كه باو تذكر دهد كه چون با او سخن گفته باید جریمه مذهبی را بپردازد. پریاندر دانست كه درد چاره‌پذیر و اخلاق پسر رام‌شدنی نیست.
پس او را بقصد كورسیر كه در قید حكومت او بود بكشتی نشاند تا از نظر خود دور كند و بعد از آنكه طفل دور شد با پروكلس پدر زن خود كه عامل نخستین مصائب او بود بجنگ پرداخت و اپیدور را تسخیر و پروكلس را اسیر و زندانی كرد.
53- مدتی گذشت؛ پریاندر پیر شد و دریافت كه دیگر قادر نیست بر مملكت نظارت و آنرا اداره كند. پس كس به كورسیر بجستجوی لیكوفورن فرستاد تا امور مملكت را باو واگذار كند؛ زیرا در فرزند ارشد خود فروغ بصیرتی نمیدید و بخوبی میدانست كه وی جثه‌ای بی‌مایه بیش نیست. ولی لیكوفورن حتی حاضر نشد به حامل پیام پدر جواب دهد. پریاندر كه نمیتوانست از این پسر دست بكشد بتصور اینكه
ص: 154
خواهر او بهتر از هركس میتواند رضایت او را جلب كند دختر خود را بنزد او فرستاد.
دختر بنزد او رفت و چنین با او سخن گفت:
«ای جوان، آیا حاضری كه فرمانروائی بدست دیگران افتد؟ آیا حاضری بجای اینكه برای تصرف اموال پدر بازگردی شاهد درهم ریختن آن گردی؟ بنزد ما بازآ و از ادامه مجازات خود دست بكش چه شوم است روح مبارزطلبی «1»؛ بدی را با بدی علاج مكن. بسیاری از اشخاص عدالت را در برابر مصالح كنار میگذارند. چه بسیار كسان دیده شده‌اند كه بخاطر مطالبه مادر آنچه را هم كه از پدر بآنها رسیده بود از دست داده‌اند. فرمانروائی چیزیست ناپایدار و هوی و هوسی فراوان برمیانگیزد.
در این موقع كه پدرت سالخورده و فرسوده شده اموالی را كه بتو تعلق میگیرد به دیگران تسلیم نكن» دخترك درسی را كه از پدر آموخته بود بر او باز گفت و سخنان اطمینان بخش بر زبان جاری كرد اما او پاسخ داد كه تا پدر در حیات است هرگز به كورنت مراجعت نخواهد كرد. دختر این پیام را بپدر رسانید و پریاندر برای سومین بار كس بنزد او فرستاد و پیغام داد كه چون خود تصمیم دارد به كورسیر مهاجرت كند بهتر است او برای در دست گرفتن حكومت به كورنت عزیمت كند. پسر با این شرط تسلیم شد. پس پریاندر مشغول تهیه وسایل حركت به كورسیر شد و پسرش بتهیه وسائل عزیمت به كورنت پرداخت. اما اهالی كورسیر كه از این ماجرا مطلع شده بودند پسر را كشتند تا پریاندر در سرزمین آنها مستقر نشود. باینجهت بود كه پریاندر میخواست اهالی كورسیر را مجازات كند.
______________________________
(1)- در اینجا مولف اصطلاحی بكار برده كه ترجمه واقعی آن «جاه‌طلبی» است. تاریخ هردوت ج‌3 154 پولیكرات فرمانروای ساموس ..... ص : 142
اما چون این كلمه گویای حال لیكوفورن گوشه‌گیر نیست و این جوان با پیش گرفتن این رفتار قصد جاه‌طلبی نداشته و بیشتر با پدر قصد مبارزه داشته است اصطلاح «مبارزطلبی» برای بیان مقصود مؤلف رساتر بنظر رسید.
ص: 155
54- وقتی اهالی لاكدمون به بحریه خود رسیدند ساموس را محاصره كردند؛ پس از آن به حصار شهر هجوم بردند و بر روی برجی كه در نزدیكی حومه شهر در ساحل دریا ساخته شده بود قدم گذاردند اما پولیكرات خود با تعداد قلیلی سرباز باین محل رفت و آنها را از آنجا براند. سربازان مزدور و بسیاری از اهالی ساموس از جانب برجی كه بر سراشیبی‌های كوه داخل شهر مشرف بود بخارج هجوم بردند ولی در برابر هجوم لاكدمونی‌ها مدت زیادی نتوانستند مقاومت كنند و گریختند.
55- لاكدمونی‌هائی كه آنها را دنبال میكردند به قتل عام آنها مشغول شدند.
بی‌تردید اگر تمام كسانی كه در جنگ بودند در آنروز مانند آركیاس «1» و لیكوپاس «2» رفتار میكردند ساموس اشغال میشد. آركیاس و لیكوپاس ساموسی‌هائی را كه به سوی حصارهای خود میگریختند تعقیب كردند و بتنهائی بداخل شهر وارد شدند و ناگهان متوجه شدند كه راه عقب‌نشینی آنها قطع شده و در داخل شهر ساموس بقتل رسیدند. من با یك آركیاس دیگر كه فرزند سامیوس «3» فرزند آركیاس و از نسل دوم آركیاس اول بود ملاقات و گفتگو كرده‌ام. من او را در پیتانه «4» دیده‌ام و او در آنجا ساكن بود. از بین تمام خارجیان او برای اهالی ساموس بیش از دیگران ارزش قائل بود.
بطوریكه برای من نقل میكرد پدرش را بآن جهت سامیوس نام نهاده بودند كه فرزند همان آركیاس بود كه دلیرانه در ساموس كشته شد. وی اهالی ساموس را از آن جهت محترم میداشت كه برای جدا و تشییع جنازه‌ای باشكوه ترتیب داده بودند.
______________________________
(1)-)Archias(
(2)-)Lykopas(
(3)-)Samios(
(4)- پیتانه)Pitane( از شهرهای دوازده‌گانه ائولی)Eolie( در لیدی در ساحل دریای اژه
ص: 156
56- لاكدمونی‌ها، پس از آنكه مدت چهل روز بی‌هیچگونه پیشرفت در برابر ساموس بسر بردند به كشور خود پلوپونز مراجعت كردند. بموجب روایت نادرستی كه شایع گردیده پولیكرات تعداد زیادی سكه محل را با سرب ضرب كرد و با قشری از طلا پوشانید و بآنها داد. آنها سكه‌ها را قبول كردند و پولیكرات با این تدبیر خود را از شر آنها خلاص كرد. این لشكركشی اولین لشكركشی دری «1» های لاكدمون به آسیا است.
57- آن دسته از اهالی ساموس كه برضد پولیكرات برخاسته بودند وقتی مشاهده كردند كه بزودی لاكدمونی‌ها آنها را رها خواهند كرد شراع بسوی سیفنوس «2» بر- كشیدند. آنها بپول احتیاج داشتند و اهالی سیفنوس در آن زمان در وضع با رونقی میزیستند. اینها متمولترین ساكنان جزایر بودند، زیرا در جزیره آنها معادن طلا و نقره یافت میشد. و بهمین جهت توانسته بودند با یك دهم از ذخایری كه از زیر زمین استخراج كرده بودند. گنجینه‌ای برابر باشكوهترین هدایا به معبد دلف اهدا كنند.
آنها منافعی را كه هر سال از معادن خود بدست میآوردند تقسیم میكردند. در آن موقع كه گنجینه را بقصد معبد دلف ترتیب میدادند از هاتف سؤال كرده بودند كه آیا ثروت فعلی آنها میتواند مدتی مدید دوام آورد. هاتف بآنها چنین جواب داده بود:
«وقتی سیفنوس پریتانه «3» های خود را سفید یابد»
«و از لباس‌های سفید/ حاشیه میدانهای آن سفید شود»
«برای احتیاط در برابر دام چوبی و فرستاده سرخ،»
«یك مشاور دانا برای آن ذیقیمت است»
______________________________
(1)- درباره دری‌ها)Dorie( رجوع شود به یادداشت‌های قبل و مقدمه
(2)- سیفنوس)Siphnos(
(3)- پریتاته)Pryrane ?e( بنای دولتی در شهرهای یونان باستان كه محل اجتماع صاحب- منصبان حكومتی و اداره امور شهر بود.
ص: 157
در آن زمان میدان شهر و پریتانه سیفنوس بطرز باشكوهی از مرمر پاروس «1» بنا شده بود.
58- این گفته هاتف چه در همان موقع و چه بعد از ورود ساموسی‌ها بر اهالی سیفنوس نامفهوم ماند. و اما همینكه ساموسی‌ها به آبهای سیفنوس رسیدند یكی از كشتی‌های خود را با رسولانی بشهر فرستادند. در گذشته كشتی‌ها را همه با شنگرف رنگ میكردند و وقتی هاتف به ساموسی‌ها توصیه میكرد كه از دام چوبی و فرستاده سرخ بپرهیزند قصد او حالی كردن این موضوع بآنها بود. رسولان آمدند و از اهالی سیفنوس تقاضا كردند ده تالان بآنها قرض دهند. چون اهالی سیفنوس حتی حاضر بشنیدن این تقاضا نشدند ساموسی‌ها بغارت دهات آنها پرداختند. همینكه اهالی سیفنوس خبردار شدند بیدرنگ برای دفاع از اموال خود شتافتند و بجنگی دست زدند كه بضرر آنها خاتمه یافت. بسیاری از آنها بوسیله ساموسی‌ها از شهر جدا شدند و پس از آن خراجی بمقدار صد تالان بآنها تحمیل شد.
59- بعد از آن ساموسی‌ها جزیره هیدره «2» را در نزدیكی پلوپونز از اهالی هرمیونه «3» خریدند و آن را بامانت باهالی ترزن «4» سپردند و خود به كرت رفتند و در آنجا شهر سیدونی «5» را تاسیس كردند. آنها باین قصد به كرت نرفته بودند بلكه قصد آنها این بود كه اهالی زاسنت «6»
______________________________
(1)- مرمر پاروس)Paros( سنگی بود كه در یونان باستان برروی آن وقایع تاریخ یونان را از 1582 تا 534 قبل از میلاد حك كرده بودند. این الواح را یكنفر انگلیسی در سال 1627 به لندن برد و به دانشگاه آكسفورد هدیه كرد. پاروس‌¬Paros از جزایر یونان باستان است كه معادن مرمر در آن فراوان یافت میشود.
(2)- هیدره‌¬Hydree ? یا هیدرا¬Hydra از جزایر مجمع الجزایر یونان در ده كیلومتری ساحل آرگوس كه تنگه هرمیونه‌¬Hermionee آنرا از ساحل جدا میكند.
(3)- هرمیونه‌¬Hermionee از شهرهای یونان باستان در ایالت آرگوس.
(4)- ترزن‌¬Trezene از شهرهای یونان باستان در ایالت آرگوس.
(5)- سیدونی‌¬Cydonie از شهرهای كرت باستان در ساحل جنوب شرقی این جزیره كه امروز كانه‌¬Canee ? نام دارد.
(6)- زاسنت‌¬Zacynthe از جزایر مجمع الجزایر یونان باستان كه بحكایت افسانه‌های قدیم موطن اولیس‌¬-Ulysse بود و بعدها خراجگذار دولت آتن شد.
ص: 158
را از جزیره بیرون كنند. آنان مدت پنج سال در كمال سعادت در آن نقطه بسر بردند.
معابدی كه امروز در سیدونی بچشم میخورد و همچنین زیارتگاه دیكتینا «1» از آثار آنها است. در سال ششم اهالی اژین «2» در یك جنگ دریائی بر آنها پیروز شدند و بكمك اهالی كرت آنها را باسارت درآوردند و قسمت جلوی كشتی‌های آنها را كه بشكل سركفتار بود و كشتی‌های آنها را زینت كرده بود قطع كردند و در اژین در معبد آتنا «3» آویختند.
این عمل نتیجه كینه‌ای بود كه اهالی اژین نسبت باهالی ساموس داشتند. زیرا قبل از آنها اهالی ساموس در زمانیكه آمفیكراتس «4» بر ساموس حكومت میكرد با اهالی اژین جنگیده بودند و با آنها بدرفتاری بسیار كرده بودند در مقابل، جزای آنرا نیز چشیده بودند.
60- چنین بود شكایات اژین. اینكه من درباره ساموسی‌ها كمی بیشتر سخن گفتم علت اینست كه سه اثر از بزرگترین آثار یونان یادگار آنها است. اثر اول معبری است كه در كوهستانی بارتفاع تقریبا پانصد توآز «5» احداث شده. این معبر از پایه كوه شروع میشود و در هرجانب آن مخرجی احداث شده. معبر بطول هفت ستاد «6»
______________________________
(1)- دیكتینا)Dyktynna( ظاهرا مقصود آرتمیس الهه شكار و صید است كه با یكی از خدایان محلی كه بهمین نام خوانده میشد و حامی ملاحان و صیادان بوده اشتباه شده است.
(2)- اژین)Egine( از جزایر یونان باستان واقع در خلیج آتن كه تاریخ درخشانی داشته و آثار باستانی زیاد در آن باقی است.
(3)- آتنا¬Athena یا آتنه‌¬Athene الهه فكر و اندیشه در یونان باستان
(4)-Amphicrates
(5)- توآز¬Toise یا ارژی‌¬Orgye واحد طول در یونان باستان و برابر شش پا یا یكمتر و 776 میلیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان).
(6)- ستاد)Stade( واحد طول در یونان باستان و برابر یك پا و نیم یا 444 میلیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
ص: 159
و بارتفاع و عرض هشت پا «1» حفر شده است. در تمام طول اینراه مجرای دیگری بعمق بیست آرنج «2» و بعرض سه پا حفر كرده‌اند و از طریق این مجرای آبی با لوله‌هائی كه احداث شده آب چشمه بسیار پرآبی بشهر میرسد. معماری كه این تأسیسات را بنا كرده اوپالینوس «* 2» از اهل مگار «3» فرزند نوستروفوس «4» است. چنین است یكی از آثار مورد بحث. اثر دوم سدی است كه گرد بندر احداث شده و بیست توآز عمق و بیش از دو ستاد وسعت دارد. بنای سوم معبدی است كه از تمام معابدی كه ما میشناسیم بزرگتر است «5». معمار اول آن یكی از ساكنان محل بنام روكوس «6» فرزند فیله‌آس «7» بود. بعلت این بناها است كه من درباره ساموسی‌ها بیشتر سخن گفتم.
______________________________
(1)- پا واحد طول در یونان باستان و برابر 296 میلیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(2)- آرنج واحد طول در یونان باستان و برابر یك پا و نیم یا 444 میلیمتر (یادداشت مقدمه درباره اوزان و مقادیر در یونان باستان)
(* 2)-Eupalinos
(3)- مگار¬Megare پایتخت ایالت مگاری‌¬Megarie در یونان باستان. این شهر در شمال غربی تنگه كورنت و در نزدیكی خلیج آتن كه در آنزمان خلیج سارونیك‌¬Saronique نامداشت قرار گرفته بود.
(4)-Naustrophos
(5)- تردیدی نیست كه مقصود هردوت فقط معابد یونان است و الا معابدی بزرگتر از آن در مصر و بابل ساخته شده بود.
(6)-Rhoekos
(7)-Phileas
ص: 160

بردیای دروغی‌

61- در همانموقع كه كبوجیه فرزند كوروش در مصر بانجام كارهای حیرت‌آور خود مشغول بود و اقامت او در آنجا بدرازا میكشید دو مغ كه باهم برادر بودند برضد او قیام كردند «1». كبوجیه یكی از این دو نفر را بسمت ناظر مأمور اداره اموال خود كرده بود و همین شخص بود كه توطئه را طرح كرد «2». این شخص متوجه شده بود كه مرگ بردیا را از مردم پنهان كرده بودند و فقط تعداد كمی از پارسها از آن باخبر بودند و دیگران هنوز او را زنده تصور میكردند. پس طرح خود را بر این اساس پایه گذارد و بخاندان سلطنتی تجاوز كرد. او برادری داشت كه بشرحی كه نقل كردم در شورش سهیم بود. این برادر بقدری به بردیا فرزند كوروش و برادر كبوجیه كه بامر پادشاه كشته شده بود شباهت داشت كه میتوانست ایجاد شبهه كند. نه تنها از لحاظ صورت به بردیا شبیه بود بلكه نام او هم بردیا «3» بود. پاتی‌زیتس «4» مغ باو اطمینان داد كه شخصا جریان را بنفع او رهبری خواهد كرد. پس او وی را بمقر سلطنت برد و بر تخت شاهی قرار داد. پس از آن رسولان
______________________________
(1)- در كتیبه بیستون صحبتی از وجود دو برادر در میان نیست و فقط از كئومات مغ گفتگو شده. بعلاوه هیچیك از مورخان باستان غیر از هردوت و ژوستن قیام بردیای دروغی را با مشاركت برادر او ندانسته‌اند.
(2)- در كتیبه بیستون درباره شغل بردیای دروغی قبل از آنكه به سلطنت برسد مطلبی نقل نشده. هردوت مدعی است كه او با برادرش مامور اداره اموال پادشاه بود، درحالیكه كتزیاس مدعی است كه كبوجیه پس از قتل برادر خود عمدا این شخص را بردیا نامید تا مردم متوجه قتل بردیای واقعی نشوند. ژوستن مدعی است كه شریك جرم بردیا یكی از نزدیكان شاه و همان‌كسی بود كه بدستور او بردیای واقعی را بقتل رسانیدند.
(3)- صحت این ادعای هردوت مورد تردید است زیرا بحكایت كتیبه بیستون نام بردیای دروغی كئومات بوده كه فقط پس از قیام برضد كبوجیه خود را بردیا خوانده است
(4)- پاتی‌زیتس‌¬Patizeithes برادر بردیای دروغی كه نقشه توطئه را طرح كرد.
ژوستن نام وی را گومتس‌¬Gometes نقل كرده و بهمین جهت تصور میرود هردوت شغل برادر گئومات را كه ناظر خرج اموال پادشاه بوده بجای نام او گرفته و وی را چنین خوانده است.
ص: 161
بتمام نقاط و حتی به مصر فرستاد تا سپاه را مطلع كنند كه از این پس باید از بردیا فرزند كوروش فرمانبری كنند نه از كبوجیه.
62- رسولان همه این پیام را منتشر كردند و آنكه مأمور مصر شده بود با كبوجیه و سپاه او در اكباتان «1» سوریه روبرو گردید. وی در میان سربازان ایستاد و پیام مغ را اعلام كرد. كبوجیه سخن رسول را شنید و تصور كرد كه گفته او حقیقت دارد و پرگزاسپ باو خیانت كرده و با اینكه مأمور قتل بردیا بوده است او را نكشته.
پس درحالیكه بجانب پرگزاسپ نظر افكنده بود بوی گفت: «پرگزاسپ، اینطور امر مرا اجرا كرده‌ای!» پرگزاسپ پاسخ داد:
«سرور من، بهیچوجه صحت ندارد كه برادرت بردیا برضد تو شورش كرده باشد و یا روزی تو از جانب او با مخالفت خفیف یا شدید مواجه شوی. من پس از اجرای فرمان تو با دست خود او را دفن كردم. اگر ممكن باشد كه مردگان از قبرها بیرون آیند تو با شورش اژدهاك ماد نیز روبرو خواهی شد. اما اگر وضع مانند گذشته باشد محال است كه از جانب بردیا خطری ناگوار متوجه تو گردد اكنون من عقیده دارم رسول را بگیریم و از او تحقیق كنیم و بپرسیم كه چه كسی او را فرستاده كه ما را باطاعت از بردیا دعوت میكند.»
63- كبوجیه از سخنان پرگزاسپ قانع شد. پس بیدرنگ رسول را دستگیر
______________________________
(1)- در اینجا مقصود مؤلف اكباتان معروف پایتخت مادها نیست بلكه شهری است بهمین نام كه در سوریه واقع شده بود. غیر از اكباتان پایتخت مادها دو شهر دیگر در دنیای باستان بهمین نام وجود داشت كه یكی در فارس و دیگری در سوریه بود. بنا بگفته هردوت هاتف یكی از شهرهای مصر پیشگوئی كرده بود كه حیات كبوجیه در اكباتان بپایان خواهد رسید (بند 64 همین كتاب) و شاید بهمین جهت كبوجیه اطمینان داشت كه شورش بردیای دروغی تاثیری در سرنوشت لشكركشی او بمصر ندارد و تصور میكرد تا اكباتان پایتخت ماد سالم خواهد رفت. اما خبر نداشت كه رسول بردیای دروغی در نقطه‌ای از سوریه با او روبرو شده كه بنام پایتخت معروف ماد اكباتان خوانده میشد. كبوجیه در همین شهر زندگی را بدرود گفت (بند 64 و بعد همین كتاب)
ص: 162
كردند و بنزد پرگزاسپ بردند و پرگزاسپ از او چنین سئوال كرد: «ای مرد، چون مدعی هستی كه از جانب بردیا فرزند كوروش باینجا آمده‌ای، حقیقت را بر ما باز گو و در اینصورت میتوانی با آسایش خاطر بازگردی. آیا برای دادن این امر بردیا شخصا خود را در نظر تو آشكار كرده و یا این دستور را از یكی از زیر دستان او دریافت كرده‌ای؟»
رسول پاسخ داد: «من خود از زمانی كه كبوجیه مصر را اشغال كرده بردیا را ندیده‌ام. این دستور را مغی كه كبوجیه اداره كاخ را باو سپرده بمن ابلاغ كرده. وی بمن گفت كه بردیا فرزند كوروش مرا مأمور كرده است این پیام را بشما برسانم.» رسول چنین گفت و چیزی بدروغ بر آن نیفزود.
پس كبوجیه گفت: «پرگزاسپ تو فرمان مرا صادقانه اجرا كرده‌ای و از سوء- ظن من مبری هستی؛ اما چه كسی توانسته با غصب نام بردیا در پارس بر من بشورد؟» پرگزاسپ پاسخ داد: «ای پادشاه، تصور میكنم ماجرا را خوب تشخیص میدهم، مغ‌ها و بخصوص آنكس كه اداره اموال خود را باو سپرده‌ای و برادرش بردیا سران این شورش هستند.»
64- بشنیدن نام بردیا، كبوجیه از صدق این گفتار و تحقق خواب خود در شگفت شد و بیاد آورد كه شبی شبحی هنگام خواب باو گفته بود كه شخصی بردیانام بر تخت سلطنت جلوس خواهد كرد و سر او بآسمان خواهد رسید. پس كبوجیه دریافت كه برادر خود را بیجهت بقتل رسانیده و بر مرگ او گریست و از پیش‌آمد این حوادث نالید و سپس بر اسب خود جستن كرد تا بی‌تأمل به شوس رود و مغ را دستگیر كند. ولی در موقعی كه او بر زین اسب میپرید حلقه غلاف خنجرش گسیخت و خنجر عریان ران او را آسیب رسانید. كبوجیه از همان نقطه‌ای از بدن مجروح شد كه خود چندی قبل از همان محل آپیس خدای مصریان را مجروح كرده بود. چون جراحت خود را كشنده دید نام شهری را كه در آن توقف داشت سؤال كرد. باو گفتند كه این شهر اكباتان نام دارد.
ص: 163
اتفاقا مدتی قبل هاتف بوتو «1» برای او پیشگوئی كرده بود كه حیات او در شهر اكباتان بپایان خواهد رسید. وی تصور میكرد روزها بعد در شهر اكباتان واقع در ماد كه تمام اموالش در آن قرار داشت خواهد مرد، ولی باید تصور كرد كه قصد هاتف همین اكباتان سوریه «2» بوده. همان موقع كه بتقاضای او نام شهر را بر او بازگفتند از برخورد شورش مغ با این جراحت بخود آمد و افكار درست بر او راه یافت و چون گفته هاتف را بدرستی درك كرد چنین گفت: «همینجا است پایان حیات كبوجیه فرزند كوروش». آن روز دیگر وی سخنی نگفت.
65- تقریبا بیست روز بعد تعدادی از بزرگان پارس را كه با او همسفر بودند طلب كرد و خطاب بآنان چنین گفت: «پارس‌ها، حوادث مرا مجبور كرد كه آنچه را كه بدقت پنهان میكردم بر شما فاش كنم. هنگامی كه در مصر بودم شبی شبحی در خواب بر من آشكار شد. كاش هرگز این شبح بر من آشكار نشده بود! تصور كردم رسولی است كه از سرزمین ما میرسد. او بمن گفت كه بردیا تخت سلطنت را اشغال كرده و سر او بآسمان میرسد. من از این سخن بیمناك شدم و ترسیدم كه برادرم سلطنت را از چنگ من بیرون آورد. رفتار من در آنزمان با شتاب و خالی از بصیرت بود. علت اینست كه همانطور كه من كاملا شاهد آن میباشم در عالم آدمیان راهی برای فرار از سرنوشت وجود ندارد.
من از راه نادانی پرگزاسپ را به شوش فرستادم تا بردیا را بقتل رساند. و پس از آنكه این جنایت ناپسند انجام گرفت من فارغ از ترس مجازات بزندگی خود ادامه
______________________________
(1)- بوتو)Bouto( الهه مصر باستان و عامل تولید كننده نسل در موجودات. این ربة النوع كه در غالب شهرهای مصر باستان مورد پرستش بود و یونانیان او را با لاتون)Laton( مقایسه میكنند در یكی از شهرهای مصر سفلی كه بنام او بوتو نام دارد بیش از نقاط دیگر مورد احترام و ستایش بود.
(2)- بطوریكه نوشته‌های مورخان باستان حاكی است در محل سوریه امروز شهر كوچكی بنام آكباتانا)Acbatana( وجود داشته كه محتمل است همان شهری باشد كه هردوت آنرا اكباتان مینامد. رجوع شود به یادداشت بند 62 همین كتاب
ص: 164
دادم و تصور نمیكردم كه پس از مرگ بردیا كسی دیگر هم بتواند برضد من شورش كند. اما بحكم سرنوشت از همه جهت اشتباه كردم؛ بی‌جهت مرتكب قتل برادر شدم و با اینحال از سلطنت محروم گردیدم. شورشی كه خداوند قبلا در خواب بر من فاش كرده بود شورش همین مغ بود كه بردیا نام دارد. بهرحال، من مرتكب این قتل شده‌ام و شما اطمینان داشته باشید كه بردیا فرزند كوروش زنده نیست و اكنون در كاخ شاهان پارس مغان فرمانروائی میكنند، همان مغی كه اداره امور خود را باو واگذار كرده‌ام و برادرش بردیا آنكس كه باید در برابر جسارت و گستاخی خفت‌آور این مغان مدافع اول من باشد امروز دیگر زنده نیست و قربانی جنایت شومی شده است كه از میان خانواده او سرچشمه گرفت. پارس‌ها! چون او دیگر زنده نیست، من آخرین وصایای خود را در پایان عمر فقط بشما میتوانم بسپارم. چنین است وظایفی كه بشما میسپارم و خداوندان انتقام گیرنده پادشاهان را بشهادت میطلبم. من این وصیت را بهمه شما و بخصوص بآنهائی میكنم كه از خاندان هخامنشی هستند و در اینجا حاضرند: بازگشت سلطنت را بمادها با بیقیدی تلقی نكنید. اگر آنها سلطنت را بحیله بچنگ آوردند، شما نیز برای بازگرفتن آن متوسل به حیله شوید. اگر آنرا با زور بدست آوردند، شما نیز آنرا بزور اسلحه باز ستانید. اگر شما چنین كنید، امیدم آنست كه زمین بشما محصول دهد و زنان برای شما اطفال بیادگار گذارند و رمه‌ها برای شما بره‌ها آورند. امیدم آنست كه شما همیشه مردمانی آزاد بمانید. اما اگر سلطنت را باز نستانید و برای پس گرفتن آن نكوشید، از خداوندان میخواهم كه امراض مختلف بر شما نازل كنند و از آنها مصرا مسئلت میكنم كه علاوه بر آن، هریك از پارسها را با عاقبتی نظیر آنچه كه من امروز با آن روبرو هستم روبرو كنند.» هنگامیكه كبوجیه این عبارات را بر زبان جاری میكرد بر سرنوشت خود میگریست.
66- وقتی پارسها پادشاه خود را در حال زاری مشاهده كردند خود از روی میل لباسها را دریدند و ناله و زاری سردادند. مدتی بعد استخوان زخم پادشاه سیاه شد و بزودی گوشت بدن فساد پیدا كرد و كبوجیه فرزند كوروش كه جمعا هفت سال
ص: 165
و پنج ماه سلطنت كرده بود و فرزندی پسر یا دختر از خود باقی نگذارده بود درگذشت.
پارسهائی كه در آن محل حاضر بودند نمیتوانستند باور كنند كه مغ‌ها سلطنت را بدست گرفته‌اند و اطمینان داشتند كه آنچه كبوجیه درباره مرگ بردیا برای آنها نقل كرده بقصد آن بوده كه به برادر خود لطمه زند و تمام پارسهای امپراطوری را برضد او بشوراند. آنها مطمئن بودند كه آنكس كه سلطنت میكرد همان بردیا فرزند كوروش است. از طرفی پرگزاسپ هم قتل بردیا را جدا انكار میكرد زیرا بعد از مرگ كبوجیه اعتراف بقتل فرزند كوروش برای او خطر داشت.
ص: 167